صدای زندگی

زندگی مثل دریاست گاه آرام گاه طوفانی

خدایا

 پروردگارا

 

داده هایت ، نداده هایت و گرفته هایت را شکر می گویم

 

چون داده هایت نعمت ، نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان است.

 

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد 
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
که تنها دل من ؛ دل نیست


[ جمعه 30 خرداد 1393برچسب:شکرگزاری , خدایا , نعمت, ] [ 16:34 ] [ zahra ] [ ]

کودکی

 کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند

اما اکنون اگرفریاد هم بزنم کسی نمی شنود

دلخوش کرده ام که سکوت کرده ام

سکوت شکست نيست سکوت مادر فريادهاست

 و سکوت رنگ معصوميت هاست

دنیا راببین......بچه بودیم از آسمان باران می آمد

بزرگ شده ايم  از چشمهایمان می آید

بچه بودیم درد و دل را با هزار ناله می گفتیم

همه می فهمیدند

بزرگ شده ایم ،درد و دل را به صدزبان می گوییم

اما هیچ کسی نمیفهمد

 

[ جمعه 30 خرداد 1393برچسب:کودکی, ] [ 16:33 ] [ zahra ] [ ]

زندگی

 شب آرامی بود

 می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد،  به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم 
زندگی،  راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
!!!هیچ
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
 
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم. 
                           سهراب سپهری
 

  عکس عاشقانه219.jpg

[ جمعه 30 خرداد 1393برچسب:زندگی,سهراب سپهری , ] [ 16:26 ] [ zahra ] [ ]